ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
می خواستم برای تو چیزی ولی نشد
پیراهن سپید و تمیزی ولی نشد
من باشم و تو باشی و باغ و دو صندلی
من باشم و تو باشی و میزی ولی نشد
سوغات جاده های سفر را بیاورم
بنشینم و تو چای بریزی ولی نشد
می خواستم برای خودم دست و پا کنم
از چنگ عشق راه گریزی ولی نشد
یا لا اقل بدون تعارف بگویم از
اینکه برای من چه عزیزی ولی نشد
گفتی بخند و قول بده بعد از این دگر
در پیش چشمم اشک نریزی ولی نشد
گفتم قبول کن که کسی عاشقت شده
می خواسته برای تو چیزی ولی نشد