دومین رکن اساسی در شعر، قافیه ی آن است که در بین برخی ادبا به وزن کناری شعر نیز معروف است.نکته: آخرین حرف اصلی قافیه را که در دو کلمه ی هم قافیه عینا تکرار می شود حرف رویّ گویند نکته: حرف روی را در صورتی می توان روی نامید که علاوه بر خود حرف، صدای ماقبل آن نیز در دو کلمه مشابه باشد.پس
یک صدا نمی تواند به تنهایی دو کلمه را با هم هم قافیه نماید و یک حرف
صامت هم همینطور، بلکه تکرار عینی یک حرف صامت و حرف مصوت ماقبل آن با هم
باعث همقافیه شدن دو کلمه می شود و تنها در این صورت می توان حرف صامتی را
روی نامید که حرف مصوت ماقبل آن نیز مشابه باشد. بعنوان مثال دو کلمه ی (
آمد) و (شد) را نمی توان همقافیه نامید و حرف (د) در این دو کلمه رویّ نیست
چرا که درصدای ماقبل یکی فتحه و در دیگری ضمه می باشد.
استثنا:
حروف مصوت بلند (آ) و (او) به تنهایی میتوانند دو کلمه را همقافیه کنند و
حرف رویّ محسوب شوند. مثلا دو کلمه ی ( ما) و ( آنها) با هم همقافیه هستند و
الف در اینجا حرف رویّ است. نکته: هم
قافیه بودن کلماتی که روی در آنها هم معنی است دارای اشکال می باشد؛ مثلا
دو کلمه (آنها) و (گلها) همقافیه نیستند زیرا (ها)در هردو کلمه علامت جمع
است و حروف الحاقی محسوب می شود.پس از حذف حروف الحاقی آنچه که باقی می
ماند (آن) و (گل) است که همقافیه نیستند. همچنین کلمه (نیلگون) با ( گلگون)
همقافیه نمی باشد. به طور خلاصه در آزمایش صحت قافیه بایستی ابتدا حروف
الحاقی را حذف کرد و اصل و ذات کلمه را در نظر گرفت. نکته : در
شعر فارسی فقط تلفظ مشابه برای همقافیه بودن دو کلمه کافی نیست و حروف
رویّ باید از لحاظ نوشتاری نیز مشابه باشند، بعنوان مثال کلمه (خوار) و
(یار) همقافیه نیستند و همچنین کلمات (دلنواز) و (اعتراض) با هم همقافیه
نیستند. استثنا:
کلمه هایی که از لحاض املایی مشابه نیستند اما از لحاظ شنیداری مشابه
هستند می توانند در شعرهایی که به زبان عامیانه نوشته می شوند و در ترانه
ها و ادبیات محلی به عنوان قافیه به کار روند که در این صورت به آن قافیه ی سماعی گفته می شود. نکته : ما نمی توانیم بعد از حرف رویّ حروفی متفاوت با هم در دو کلمه بیاوریم. نکته : ما می توانیم از دو کلمه ی کاملا مشابه که دارای معنی متفاوتی هستند بعنوان قافیه استفاده کنیم ( جناس) . مثال: زلف چون دوش رها تا به سر دوش مکن - ای پری چهره، پریشان ترم از دوش مکن نکته : ما می توانیم از یک کلمه بیش از یک بار در یک شعر به عنوان قافیه استفاده کنیم به شرط آنکه این تکرار در دو بیت متوالی نبوده باشد. نکته: ما
در شعرهایی مثل غزل که چند کلمه ی قافیه از یک نوع وجود دارد مجاز نیستیم
حرف رویّ را تغییر دهیم و مثلا از حرفی که در قافیه های قبل به عنوان حرف
وصل به کار رفته بود در یک قافیه به عنوان رویّ استفاده کنیم. مثلا در شعر زیر :یا تو را من وفا بیاموزم / یا من از تو جفا بیاموزم به کدامین دعات خواهم یافت / تا روم آن دعا بیاموزم سعدی
در این شعر مجاز بوده از سه کلمه وفا و جفا و دعا بعنوان قافیه استفاده
کند چراکه در هر سه کلمه آخرین حرف اصلی و مشترک، الف می باشد که همانطور
که گفته شد به تنهایی می تواند بعنوان روی به کار گرفته شود؛ و حرف «ف» در
دو قافیه اولی قید خواهد بود اما سه کلمه ی «وفایت » و «جفایت » و «صداقت »
نمی توانند با هم بعنوان قافیه به کار روند. در دو کلمه نخست قافیه صحیح
بوده و رویّ همان حرف الف می باشد اما در کلمه سوم از حرف «ت» به عنوان
رویّ استفاده شده که در کلمات قبل به عنوان خروج بکار رفته بود واین صحیح
نمی باشد. گرچه شاعران گاهی این اصل را رعایت نکرده اند اما به هر حال این
یک غلط محسوب می شود و از زیبایی شنیداری شعر می کاهد. نکته : ما
نمی توانیم در غزل کلمه ای را که در یک بیت به عنوان ردیف به کار برده ایم
در بیت دیگر به عنوان قافیه به کار گرفته و ردیف را حذف نماییم. نکته: بیتی که دو کلمه ی همقافیه داشته باشد ذوقافیتین نامیده می شود مثال: از دلم پرسیدم آخر وصل چیست / گفت در عاشق شدن این اصل نیست ردیف: به دو کلمه ی عینا مشابه و هم معنی گفته می شود که در آخر دو مصراع و بعد از کلمه ی قافیه قرار می گیرد. مثال : هر کسی از ظنّ خود شد یار من/ از درون من نجست اسرار من نکته: ردیف می تواند بیش از یک کلمه باشد.