قافیه در شعر کلاسیک در پایان هر بیت قرار می گیرد اما در شعر نیمایی، در آخر جمله یا مطلب واقع می شود مثل:
هست شب یک شب دم کرده و خاک
رنگ رخ باخته است.
باد، نو باوة ابر،از برکوه
سوی من تاخته است
هست شب همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا،
هم از اینروست نمی بیند اگر گم شده ای راهش را.
(نیما)
باخته و تاخته دو کلمة همقافیه اند که در آخر جمله واقع شده اند. "هوا" و "را"، نیز پس از پایان یافتن مطلب، قافیه گردیده اند.
قوافی غیر لازم
در دو جا لازم نیست که قافیه ذکر شود:الف. جایی که مطالب به صورت پراکنده آمده باشد و یا صفت ها به شکل جداگانه ذکر شده باشند. مانند این مثال؛در نور پرتقالی قندیلهای صحنزنهای چادریمردان با عباپیر و جوان و خردمحزون و اشکبارپیوسته با تضرع بر معجر ضریحکوبند سر.(منوچهر شیبانی/ شعر نو ... ص 115)ب. جایی که وزن بتواند وحدت شعر را حفظ کند مانند؛من از نهایت شب حرف می زنممن از نهایت تاریکیو از نهایت شب حرف می زنماگربه به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه که از آنبه از دحام کوچه خوشبخت بنگرم(فروغ فرخزاد)انواع قافیه
قافیه دو نوع است:1- قافیه لفظی: و آن قافیه ای است که دو کلمه در حروف "روی" مشترک باشند.2- قافیه معنوی:
و آن قافیه ای است که دو کلمه از لحاظ معنایی با هم همآهنگ باشند و یا
میان شان تناسب برقرار باشد مثل اینکه میان دو کلمه ئی که در پایان مصراع
ها قرار گرفته اند، جناس، مراعات النظیر و یا تضاد برقرار باشد مانند:دیگر اینک این زمانمسافران گم شدهدر شبان قطبی مهیبکسی نپرسد از کسیدر کجا غروب؟در کجا سحرگهان؟(همان/ ص233)چون میان غروب و سحرگهان تضاد وجود دارد، لذا می توان گفت آنها همقافیه می باشند لیکن قافیه معنوی.حروف قافیهقافیه
در اصل یک حرف است به نام "روی." روی آن حرف اصلی است که در پایان کلمه
قافیه قرار می گیرد مانند "دال" در درد و زرد؛ اما گاهی پیش از آن یا بعد
از آن از یک الی چهار حرف- اضافه می شود که هر یک در علم قافیه نام مشخصی
دارند چنانچه شاعر در این شعر آورده است:قافیه در اصل یک حرف است و هشت آن را تبعچار پیش و چار پس این نقطه آنها دایرهحرف تأسیس و دخیل و قید و ردف آنگه روی بعد از آن وصل و خروج است و مزیده و نایره
سلام مطالب خیلی خوبی درمورد قافیه نوشته اید تشکر می کنم.